فاطمه ، فاطمه است!
زن جامعه ما، که می خواهد به سر حد استقلال و انتخاب خویش برسد و یک بار دیگر متولد شودو در این« تولد جدید » خود، مامای خود باشد ونه ساخته « وراثت » و نه پرداخته «تقلید»، نمی تواند از اسلام بی نیاز و نسبت به آن بی تفاوت بماند و بنابر این،طبیعی است که این سوال به مغزش خطور کند که: مردم همواره از فاطمه(س) دم می زنند، و صدها مجلس و منبر به خاطرش بر پا می کنند. با این همه چهره روشن اوشناخته نیست و تنها چیزی که از این شخصیت مقدس وبزرگ می دانند، چند قلم تکرار مکررات نسل اندر نسل و قرن اندر قرن است، که شب و روز، و در تمامی سال و سراسر عمر، واگو می شود. و اما در باره آنچه که باید از فاطمه(س) آموخت هیچ، و در نقشی که شخصیت او در زندگی و سرنوشت پیروانش دارد، تنها و تنها، شفاعت و آن هم در قیامت و...
« فاطمه » وارث همه مفاخر خاندانش، وارث اشرافیت نوینی که نه از خاک و خون و پول، که پدیده وحی است، آفریده ایمان و جهاد و انقلاب و اندیشه و انسانیت، بافت زیبایی از همه ارزشهای متعالی روح.
از شخصیت « فاطمه » سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه یک زن بود، آنچنان که اسلام می خواهد که زن باشد. تصویر سیمای اورا پیامبر، خود رسم کرده بود و او رادر کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود. وی در همه ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود، مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر در برابر شویش، مظهر یک مادر در برابر فرزندانش، مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش. وی خود یک « امام » است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده آل برای یک زن، یک اسوه، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد شدن خویش را خود انتخاب کند. او با طفولیت شگفتش، با مبارزه مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه پدرش، خانه همسرش، در جامعه اش، در اندیشه و رفتار و زندگی اش، « چگونه بودن » را به زن پاسخ می داد. نمی دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار نا گفته ماند...
دکتر شریعتی
گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند ، که این پرستش بازرگانان است ،